زهرازهرا، تا این لحظه: 18 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

حبه انگور

داداشی دوست دارم

1390/4/3 20:56
856 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی مامانم 6 ماهش بود به من گفت  که قراره برام یه داداش کوچولو بیاد این قدر خوشحال شدم هر روز با هاش حرف می زدم و کلی ذوق می کردم و تازه خوبیشم این بود تا بهش می گفتم داداشی تکون بخور تکون میخورد برام هوراو حالا امروز مامان از صبح رفته بیمارستان وقتی از خواب بیدار شدم یکمی بهانه گرفتم ام!اما خواهری سرمو گرم کرد اما یه دفعه شروع کردم به گریه کردن خواهری اومد گفت چته عزیزم:گفت گریه نکن بیا بریم یه زنگ بزن به مامان باهاشون بحرف یکم با مامان حرفیدم بعدش نشتیم با مامانجون و باباجونو خواهری و پسر خاله ام فیلم دیدیم بعد هم که دوستم بیدار شد رفتم باهاش بازی کنم مامانم رو ساعت 1 بردن تو اتاق عمل خدا جوونم ازت میخوام محمد علی و مامان سالم برگردن خونه!!!!خدایا خیلی دوست دارم

راستی اینم آدرس وب داداشی:www.finghili.niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

آرزو
2 تیر 90 16:06
چقدر نازه وبلاگت دوووووووووووووستت دارم زهرا جان
مامان ماهان
2 تیر 90 16:45
الهی که صحیح و سالم بدنیا بیاد من از الان تبریک میگم قدم نورسیده مبارک
مامان علي
2 تیر 90 19:13
سلام دختراي گل قدم داداشي مبارك.راستي به سختي نوشته هاتونو خوندم رنگ نوشته هاتونو تيره تر كنيد
مامان سید ابوالفضل
8 تیر 90 14:04
سلام عزیزم خوبین
الهام
9 تیر 90 15:42
سلام دختر گلم که داداششو دوست داره خدا شما رو برای هم نگه داره عزیزم دوست شما رامیلا
مامان ماهان
16 تیر 90 11:08
سلام گلم خوبی چه خبراااااااااااااااا
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حبه انگور می باشد